رویکرد پرسشگرایانه

سیاسی اجتماعی اقتصادی و انتقادی

رویکرد پرسشگرایانه

سیاسی اجتماعی اقتصادی و انتقادی

اقتصادی سیاسی

سیاست و اقتصادسیاست اقتصاد یا اقتصاد سیاسی؟

در تعاملات بین المللی، کشورها از همه امکانات خود برای تحکیم و تعمیق منافع ملی و جایگاه جهانی خود بهره می برند.

مجموعه توانمندیها در حوزه های مختلف فرهنگی، علمی، اقتصادی، ژئوپلتیکی، امنیتی،... و حتی ورزشی علاوه بر افزایش سطح اقتدار ملی، عوامل تسهیل بخش و امتیازات فرصت آفرین هر کشور برای پیشبرد سیاستهای خارجی هستند.

رایج ترین مفهومی که از دل مواج و پرمعنای واژه «منافع ملی» به اذهان متبادر می شود، صلاح و صرفه های اقتصادی است که بواسطه نقش استراتژیک آن در مناسبات بین المللی، توجه به آن روز به روز در حال افزایش است.

اقتصاد سیاسی با مفهومی آشنا در ادبیات دیپلماتیک جهان، عهده دار هموارسازی روابط به منظور عملیاتی شدن سیاست های اقتصادی کشورهاست. دنیای سرمایه داری که سیاست خود برای ایجاد روابط فراگیر با کشورها را در راستای بازاریابی تولیدات انبوه صنعتی و بدست آوردن مواد خام و انرژی تنظیم کرده، طراح سیاسی سازی اقتصاد و استفاده ابزاری از آن برای فشار بر کشورها و ملت هاست.

کشورهای صنعتی، سیاست را در خدمت توسعه اقتصادی خود قرار داده و همه دغدغه شان، کارآمدسازی سیاست متناسب با ظرفیت ها و نیازهای اقتصادی شان برای سلطه بر بازار مصرف کشورها و تخریب مبانی تولید و بی نیازی کشورهای مصرف کننده است.

تشدید مصرف گرایی و تعمیق وابستگی ملت ها به کشورهای صنعتی، سال هاست که واقعه جدیدی را بوجود آورده و آن هم جایگزینی «فروشنده سالاری»، به جای اصل «مشتری محوری» است. اگر در مجامع آکادمیک و محافل اقتصادی همواره حق را به مشتری می دهند و معتقدند در هر شرائطی باید خواسته و نظر مصرف کننده تأمین شود، چرا که رونق و تداوم کار تولید کننده به کسب رضایت مصرف کننده است، اما در عمل این اصل توسط کشورهای صنعتی، که سلطه گری و زیادت طلبی در عرصه های سیاسی و دخالت در امور داخلی کشورها را نیز در دستور کار روزانه خویش دارند، نقض شده و به نعل وارونه تغییر رفتار داده است. رویکرد طلبکارانه و متکبرانه کشورهای صنعتی به تأمین مطامع سیاسی خود در رهگذر ارتباط اقتصادی با کشورهای مصرف کننده از زمانی آغاز شد که با متلاشی شدن بنیادها و زیر ساخت های تولیدی و فرهنگ کار و تولید، نیازهای روزافزون اقتصادی مردم در کشورهای مصرف کننده، قدرت پایداری و استقلال را از حاکمان خود سلب کرد و شرائط تحمیل مواضع سیاسی را برای کشورهای صنعتی در ازاء حفظ مناسبات اقتصادی فراهم آورد.

اقتصاد با کارکرد دوگانه، همچون تیغی دودم، برای کشورهای سلطه گر در هر دو کارکرد اقتصادی و سیاسی خود، «فرصت» است و برای ملت های مصرف کننده، «تهدید» و تحقیر.

علی فیروز «ابوذر»