رویکرد پرسشگرایانه

سیاسی اجتماعی اقتصادی و انتقادی

رویکرد پرسشگرایانه

سیاسی اجتماعی اقتصادی و انتقادی

اقتصادی اجتماعی


فقرفقر؛‌ تهدید امنیت بین‌المللی در قرن 21 (1)

در دهه‌های گذشته مفاهیمی چون دموکراسی و حقوق بشر در کانون توجه عمومی قرار داشت. اکنون باید مفهوم توسعه که فقر یکی از اصلی‌ترین ابعاد آن است را به این مفاهیم افزود و حتی در صدور این مفاهیم قرار داد. امروزه جوامع مختلف بیش از هر زمان دیگری به هم پیوند خورده‌اند. این جوامع با تهدیدهایی مواجه هستند که اتخاذ یک استراتژی فراگیر با کمک همه بازیگران بین‌المللی را می‌طلبد. فقر به عنوان یک تهدید اقتصادی و اجتماعی در زمره این تهدیدات است.

فقر چالش عصر ما است به گونه‌ای که تقریبا نیمی از مردم جهان از آن رنج می‌برند. فقر به طور مستقیم و غیر مستقیم امنیت بین‌المللی را تهدید می‌کند. بنابراین باید ضمن بررسی مفهوم آن، به مسئله پیشگیری و مقابله با آن نیز پرداخته شود. در قسمت اول این پژوهش سعی شده تصویری از دنیای درگیر فقر ارائه شده و مفهوم آن بررسی شود. در قسمت دیگر نیز استدلال خواهد شد که فقر چگونه می‌تواند به عنوان تهدیدی علیه امنیت بین‌المللی مطرح شود. در قسمت پایانی نیز راههای مقابله و کاهش فقر مورد بررسی قرار خواهد گرفت.

در این پژوهش به فقر از زاویه امنیت بین‌المللی نگاه شده است و این در واقع به دلیل ماهیت نظام بین‌المللی معاصر است که می‌توان ردپای امنیت را در همه جای آن یافت. بر این اساس عنوان پژوهش حاضر «فقر: تهدیدی علیه امنیت بین‌المللی» انتخاب شده است.   

درآمد

وقتی در سال 2005 کنسرتهای موسیقی با موضوع فقر و با حضور چهره‌های معروف جهانی در 10 شهر مشهور در سطح دنیا برگزار شدند، همگان به اهمیت مسئله‌ی فقر در دنیای کنونی پی بردند. افراد زیادی از سراسر دنیا گردهم آمدند و شعار ضد فقر سر دادند. دیگر بحث بر سر مسئله‌ی فقر تنها در اجلاسهای جهانی مطرح نیست بلکه همه‌ی افراد در همه جای دینا از آن سخن می‌گویند، اینک فقر به یکی از چالشهای عمده‌ی عصر ما تبدیل شده است.

در دهه‌های گذشته مفاهیمی همچون دموکراسی و حقوق بشر بر سر زبانها بوده و اهمیت فراوانی داشت. اکنون باید مفهوم توسعه که فقر یکی از اصلی‌ترین محورهای آن است را به این مفاهیم افزود و حتی در صدر این مفاهیم قرار داد. توسعه در حال حاضر نقطه‌ی حرکت است؛ نقطه‌ی حرکت در مقابله با تهدیدهای امنیت بین‌المللی. تهدیدهایی که بیش از پیش در هم تنیده شده‌اند و نیازمند سیاستهای مقابله‌ای جامع و فراگیر می‌باشند.

امروزه جوامع مختلف بیش از هر زمان دیگری به هم پیوند خورده‌اند. این جوامع با تهدیدهایی مواجه هستند که اتخاذ یک استراتژی فراگیر با کمک همه‌ی بازیگران بین‌المللی را می‌طلبد. تهدیدهای امنیت بین‌المللی که دنیا باید در حال حاضر و در دهه‌های بعد مورد توجه قرار دهد شش دسته هستند؛ تهدیدهای اقتصادی و اجتماعی شامل فقر، بیماریهای مسری و تخریب محیط زیست؛ مخاصمات بین‌المللی؛ مخاصمات داخلی؛ تسلیحات هسته‌ای؛ رادیولوژیک، کیمیاوی و بیولوژیک؛ تروریسم؛ و جنایات سازمان یافته فراملی. چالش عمده در مقابله با این تهدیدها مسئله پیشگیری است: چگونه می‌توان چارچوب کاری برای اقدام پیش‌گیرانه ایجاد کرد که به تمامی این تهدیدات بپردازد؟

از میان تهدیدهای فوق، آنچه که در این مقاله مورد بررسی قرار خواهد گرفت تهدید فقر است. فقر چالش عصر ما است به گونه‌ای که تقریبا نیمی از مردم جهان از آن رنج می‌برند. آنچه که در ابتدای بحث نیز مطرح شد در واقع انعکاس وضعیت اسفبار عصر ما است. علاوه بر توجه عمومی،‌فقر در کانون توجه مجامع بین‌المللی و به ویژه سازمان ملل متحد نیز قرار گرفته است که انعکاس آن را می‌توان در گزارشها، اسناد و قطعنامه‌های سازمان ملل متحد یافت. از این‌رو بررسی دقیق مسئله‌ی فقر از زوایه‌ی حقوق بین‌الملل اهمیت می‌یابد.

در این پژوهش سعی شده تصویری از دنیای درگیر فقر ارائه شده و مفهوم فقر بررسی گردد. در قسمت بعد بررسی می‌شود که فقر چگونه می‌تواند به عنوان تهدید امنیت بین‌المللی مطرح شود و در قسمت دیگر راههای مقابله با این تهدید مورد بررسی قرار خواهد گرفت.

در این پژوهش به مسائل مختلف از زاویه‌ی امنیت بین‌المللی نگاه شده است که در کانون آن نیز فقر قرار دارد. این مسئله به دلیل ماهیت نظام بین‌المللی معاصر است که ردپای امنیت بین‌المللی در همه جای آن دیده می‌شود. با این توضیح عنوان پژوهش حاضر «فقر:‌تهدیدی علیه امنیت بین‌المللی» انتخاب شده است.

1- مفهوم فقر

قدم اول در این پژوهش شناخت فقر و معنای آن است. واژه Poverty یا Pauvre به معنای فقر از ریشه لاتین Pauper می‌آید که با Paucus و یونانی Penes (فقیر) و Penia (فقر) قرابت دارد. فقر را در یونانی با واژه Aporia (راه به جایی نداشتن، مشکلی که فقیر با آن دست به گریبان است) تعریف می‌کنند. ریشه‌های یونانی به امر واقع مثبت برمی‌گردد (اگر چه هر دو دردآور): یکی ریشه‌ی بیولوژیک یعنی گرسنگی و دیگری ماهیت روان‌شناختی آن است.

وقتی فقر از لحاظ مفهومی بررسی می‌شود مشخص می‌شود که پدیده‌ای با ابعاد اقتصادی و اجتماعی است. آنچه که بیشتر مدنظر ما قرار دارد و گزارشها و اسناد بین‌المللی نیز به آن اشاره داشته‌اند بعد اقتصادی فقر است. در واقع ساده‌ترین و متداول‌ترین تعریف فقر هم همان تعریف اقتصادی آن است. با این تعریف نیز فقر به مطلق و نسبی تقسیم می‌شود.

فقر مطلق براین اساس تعریف می‌شود که هر فرد حداقل نیازهای پایه‌ای برای معیشت دارد که عدم تأمین آنها وی را دچار مشکل می‌کند. به عبارت دیگر فقر، محرومیت عمیق از مواهب مادی است که راه توسعه متعارف فرد را تا آن درجه سد می‌کند که یکپارچگی شخص را به هم می‌ریزد. فقیر بودن از این نقطه نظر به معنای ناتوانی در تأمین نیازهای بیولوژیکی خود و خانواده از طریق منابع یا فعالیت خویش است. کسی که از فقر مطلق رنج می‌برد قادر به تأمین هزینه‌های اساسی وضعیت انسانی زندگی نیست.

از طرف دیگر می‌توان به فقر با مفهومی مقایسه‌ای نگریست. به عبارت دیگر وضعیت فقر را نسبت به شرایط زندگی و کار سایر اعضای همان جامعه و در همان زمان می‌توان سنجید. فقر به این معنا نسبی است. بنابراین فقر نسبی دو عنصر مکانی و زمانی دارد. عنصر مکانی به این معنا که وضعیت فرد نسبت به استانداردهای زندگی در همان جامعه‌ای که در آن زندگی می‌کند سنجیده می‌شود و عنصر زمانی به این معنا است که وضعیت فرد نسبت به استانداردهای همان زمان زندگی او بررسی شود.

حوزه بررسی فقر در این پژوهش محدود به فقر مطلق می‌شود به این دلیل که سطح تحلیل ما جامعه بین‌المللی و تمامی کشورها می‌باشد و مطمئناً برای تحلیل بهتر و دقیق‌تر باید از یکسری معیارهای یکسان و تاحدودی ثابت استفاده کرد. فقر نسبی ماهیت مقایسه‌ای دارد و از جامعه‌ای به جامعه‌ی دیگر متفاوت می‌باشد و نمی‌توان به آن اتکا کرد. حتی در سطح یک کشور هم ممکن است شاهد تعداد زیادی خط فقر نسبی باشیم که در نتیجه آمار متفاوتی در اختیار برنامه‌ریزان و تحلیل‌گران قرار می‌گیرد. اما فقر مطلق چنین ضعفی ندارد. بنابراین باید به مفهوم فقر مطلق که محاسبه آن ساده‌تر، یکسان‌تر و تا حدودی ثابت است، پرداخت.

بیان شد که فقر مطلق به معنی عدم برخورداری از حداقل نیازهای اساسی زندگی است. برای تعیین میزان فقر در این معنا باید خط فقر مطلق را تعیین کرد که عبارت است از میزان درآمدی که شخص با کمتر از آن نمی‌تواند احتیاجات اصلی خود را تأمین کند. احتیاجات اصلی عبارتند از تغذیه، مسکن و بهداشت. بر این اساس در گزارشها و اسناد سازمان ملل از دو خط فقر صحبت شده است: درآمد روزانه کمتر از یک دالر و درآمد روزانه کمتر از دو دالر.

1-1- فقر شدید

فقر شدید را می‌توان به عنوان فقری که می‌کشد تعریف کرد: محروم بودن افراد از دسترسی به امکاناتی که برای زنده ماندن در مقابل گرسنگی، بیماری و حوادث طبیعی ضروری است. این صرفاً تعریفی توصیفی از فقر شدید ارائه می‌دهد. حال باید ببینیم معیار اصلی فقر شدید چیست. به نظر می‌رسد بتوان معیار درآمد کمتر از یک دالر در روز را به عنوان معیار اصلی فقر شدید معرفی کرد. این معیار به عنوان خط فقر مطرح بوده و در نتیجه اندازه‌گیری آن آسان‌تر است.

در گزارشها و اسناد سازمان ملل متحد نیز از درآمد کمتر از یک دالر در روز به عنوان معیار فقر شدید نام برده شده است. هیئت بلندپایه دبیر کل در گزارش «جهان امن‌تر؛ مسئولیت مشترک ما» وقتی بحث آماری از میزان فقر ارائه می‌دهد بیان می‌دارد که میزان افرادی که با درآمد کمتر از یک دالر در روز زندگی می‌کنند در برخی مناطق افزایش یافته است. کوفی‌عنان دبیر کل سازمان ملل متحد نیز در گزارش خود با عنوان «با آزادی بیشتر» معیار تعیین خط فقر شدید را درآمد کمتر از یک دالر در روز معرفی کرده بود. و از این نوع فقر به عنوان فقری که می‌کشد نام می‌برد. دبیر کل به شرایط جغرافیایی نامساعد، حکومت ضعیف یا فاسد و لطمات جنگها به عنوان دلایل فقر شدید اشاره می‌کند.

معیار فوق به وضوح در هدفهای توسعه در هزاره کنونی مشخص شده است. اولین هدف توسعه این هزاره ریشه‌کن کردن فقر شدید است و در این جهت برای سال 2015 درخواست می‌کند که نسبت افرادی که با روزی کمتر از یک دالر زندگی می‌کنند به نصف برسد. این هدف و معیار از سال 2000 یعنی تصویب اعلامیه هزاره کنونی به بعد تقریباً در اکثر اسناد مرتبط با موضوع فقر و توسعه مورد اشاره قرار گرفته است.

در کنار معیار درآمد روزانه کمتر از یک دالر معیارهای دیگری نیز برای فقر شدید مطرح هستند. گرسنگی، عدم دستیابی به آب آشامیدنی، عدم مصمومیت در مقابل بیماریهای کشنده و خطرهای محیطی از جمله این معیارها هستند، اما همان‌گونه که بیان شد معیار درآمد روزانه کمتر از یک دالر به عنوان معیارهای قابل اتکا که در تمامی اسناد مربوطه مورد اشاره قرار گرفته را باید به عنوان معیار اصلی فقر شدید معرفی کرد.

نکته دیگری که می‌توان اشاره کرد این است که فقر شدید بیشتر در کشورهای کمتر توسعه‌یافته (کم‌درآمد)،‌کشورهای در حال توسعه محصور در خشکی و کشورهای در حال توسعه جزیره ای کوچک دیده می‌شود. به عنوان نمونه در منطقه جنوب صحرای آفریقا در حدود 46 درصد مردم از فقر شدید رنج می‌برند. کشورهای این منطقه جزء کشورهای کمتر توسعه یافته هستند.

1-2- فقر غیر شدید

همیشه درجه‌ی تأثیر فقر همانند فقر شدید کشنده و دهشتناک نیست و در واقع وضعیت جوامع درگیر در فقر غیر شدید کمی مناسب‌تر است هر چند هنوز اسفناک و نیازمند رسیدگیهای گسترده می‌باشد. تقریباً نیمی از مردم دنیا درگیر این نوع فقر بوده و از آن رنج می‌برند. سطح گسترده این فقر میزان اهمیت مقابله با آن را نشان می‌دهد.

معیاری که برای فقر غیر شدید ارائه شده معیار روزانه کمتر از 2 دالر می‌باشد. این معیار خط فقر غیرشدید است و اندازه‌گیری میزان آن آسان است. البته در کنار این معیار به موارد دیگری نیز به عنوان معیارهای خط فقر غیرشدید اشاره شده است که از آن جمله می‌توان از عدم دسترسی به امکانات تحصیل و عدم وجود شبکه بهداشتی مناسب نام برد.

نکته حایز اهمیت این است که جداسازی این دو جنبه از فقر، فقر شدید و غیرشدید، در تحلیلها و ارزیابیهای امنیتی نمی‌تواند چندان مفید باشد. فقر در هر دو جنبه خود تأثیرات منفی بر امنیت بین‌المللی می‌گذارد. هر چند که میزان این تأثیر بسته به نوع فقر متفاوت است و در نتیجه فوریت مقابله با آنها متفاوت می‌شود اما هدف بالاتر دراز مدت از بین بردن هر دو جنبه فقر است. در این پژوهش هم به فقر به صورت کلی آن. هر دو جنبه نگریسته شده است. هر جا که ضرورت اقتضا کند و جنبه‌ی خاصی از آن مدنظر باشد مورد اشاره قرار خواهد گرفت.

2- وضعیت فقر در جهان امروز

 در بیست‌وپنج سال گذشته شاهد بیشترین کاهش در فقر شدیدی که جهان تاکنون تجربه کرده، بوده‌ایم. صدها میلیون نفر در سراسر جهان توانسته‌اند از فشارهای فقر شدید خلاص شوند. در همین حال چند کشور فقیرتر شده و بحرانهای ویرانگر اقتصادی میلیونها خانواده را دچار فقر کرده است. امروز بیش از یک میلیارد نفر یعنی یک نفر از هر 6 نفر هنوز با کمتر از یک دالردر روز زندگی می‌کنند و سالانه 11 میلیون کودک پیش از پنج سالگی می‌میرند و سه میلیون نفر بر اثر بیماری ایدز جان می‌دهند.

از سال 1990 در حالی که درآمد سرانه کشورهای در حال توسعه، به طور میانگین هر ساله سه درصد افزایش یافته است، در برخی مناطق شمار مردمی که در فقر به سر می‌برند تا بیش از 100 میلیون نفر افزایش پیدا کرده است. حداقل در 54 کشور، متوسط درآمد سرانه در طول همین دوره زمانی، کاهش یافته است. فقر رو به تزاید با افزایش نابرابری در سطح جهان و نابرابری درآمدها در خیلی از کشورهای فقیر همراه شده است. برای مثال در بخشهایی از آمریکای لاتین، درآمد 5 درصد ثروتمندترین طبقه جامعه 300 برابر درآمد 5 درصد فقیرترین اقشار جامعه است.

پیشرفت در امر دستیابی به هدف کاهش فقر در سراسر جهان به شدت متفاوت بوده است. بیشترین پیشرفتها در آسیا و به ویژه آسیای شرقی و آسیای جنوبی حاصل شده که فقط از سال 1990 بیش از 200 میلیون نفر از گرداب فقر خلاص شده‌اند. درصد مردمی که در فقر شدید یعنی با درآمد کمتر از یک دالر در روز زندگی می‌کنند در منطقه جنوب صحرای آفریقا از 6/44 درصد در سال 1990 به 4/46 درصد در سال 2001 افزایش یافته است. این منطقه فقیرترین مناطق می‌باشد. بهترین وضعیت در آسیای شرقی دیده می‌شود که این میزان از 33 درصد در سال 1990 به 6/16 درصد از سال 2001 رسیده است که در واقع به هدف توسعه هزاره کنونی یعنی نصف میزان رسیده است.

اگر این میزان را با تعیین تعداد فقرا هم بررسی کنیم به نتایج فوق می‌رسیم. تعداد فقرای منطقه جنوب صحرای آفریقا از 227 میلیون نفر در سال 1990 به 313 میلیون نفر در سال 2001 رسیده است در حالی که در منطقه آسیا از 936 میلیون در سال 1990 به 703 میلیون در سال 2001 رسیده است.

درصد مردمی که در فقر غیرشدید یعنی درآمد روزانه دو دالر یا کمتر زندگی می‌کنند فقط در آسیای شرقی و تا حدودی آسیای جنوبی کاهش پیدا کرده است و در دیگر مناطق افزایش یافته است. این درصد در آسیای شرقی از 70 درصد در سال 1990 به 47 درصد در سال 2001 کاهش یافته و در منطقه جنوب صحرای آفریقا از 75 درصد در سال 1990 به 77 درصد در سال 2001 افزایش یافته است. وقتی این میزان را با تعیین تعداد فقرا بررسی می‌کنیم نتایج به نظر وخیم‌تر می‌رسد به گونه‌‌ای که در منطقه جنوب صحرای آفریقا تعداد این افراد از 382 میلیون نفر در سال 1990 به 516 میلیون نفر در سال 2001 رسیده است.

نکته دیگر این است که فقرا بیشتر فقیر می‌شوند. میزان درآمد فقرای تمامی مناطق در حال توسعه غیر از منطقه جنوب صحرای آفریقا از 80 سنت در سال 1990 به میزان بسیار ناچیزی یعنی 82 سنت در سال 2001 افزایش پیدا کرده است. در منطقه جنوب صحرای آفریقا وضعیت از این هم بدتر است و میزان درآمد آنها از 62 سنت در سال 1990 به 60 سنت در سال 2001 کاهش پیدا کرده است.

کاهش میزان گرسنگی آرام بوده است. درصد مردمی که از کمبود غذا رنج می‌برند در بین سالهای 2000 تا 2002 به نسبت سالهای 2-1990 در تمامی مناطق غیر از منطقه آسیای غربی کاهش پیدا کرده است اما هنوز میزان موردنظر اهداف هزاره کنونی یعنی نصف، فاصله زیادی دارد.

در این میان باید به آفریقا نگاه ویژه‌ای داشت. در هیچ نقطه‌ی دنیا به اندازه‌ی منطقه‌ی جنوب صحرای آفریقا لزوم تعهد جهانی نسبت به کاهش فقر احساس نمی‌شود. در پنج سال گذشته تحولات مثبتی در آفریقا رخ داده است که از آن جمله می‌توان به کاهش جنگلها و افزایش حکومتهای دموکراتیک اشاره کرد. با این حال بیشتر آفریقا و به ویژه منطقه‌ی جنوب صحرای‌ آفریقا همچنان از عوارض غم‌انگیز فقر شدید و بیماری رنج می‌برند.

ادامه دارد ....

منابع:

1-    فقر در جهان کنونی : پژوهشی از یک سازمان سویسی پیرامون فقر

2-    سایت اوپن دموکراسی : رساله ای "اقتصاد جهان را چگونه توسعه داد"

3-    گزارش سالانه سازمان ملل متحد تحت عنوان "با آزادی بیشتر" در سال 1998

علی فیروز "ابوذر" 

 

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد